جرج در حال احتضار است خانواده اش دور او جمع هستند و او به صورت پراکنده چیزهایی از کودکی خود تفکرات خود و تنهایی هایش به یاد می آورد قسمت هایی در مورد سرگشتگی های پدر دوره گرد تنها و صرعی او و قسمت هایی در مودر پدربزرگ کشیش و مجنون اوست سرنوشت سه مرد از یک خانواده سه مرد تنها و ......داستان شرح همین تنهایی های افراد و زندگکی هاشون هست یک جور بر شاعر...