این سخن آبیست از دریای بی پایان عشقتا جهان را آب بخشد جسمها را جان کنددر آدمی، عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صدهزار عالم ملک او شود نیاساید و آرام نیابد. این خلق به تفصیل در هر پیشه و صنعتی و مذهبی و تحصیل نجوم و طب و غیرذلک، جهد میکنند و هیچ آرام نمیگیرند زیرا آنچه مقصود است به دست نیامده است آخر معشوق را دلارام میگویند یعنی که د...