ناگل مرد غریبه ای است که روزی با کشتی وارد شهر کوچکی می شود آن روز این شهر به دلیل نامزدی داگنی دختر کشیش آذین بندی شده و از طرف دیگر شایعه خودکشی یکی از عشاق داگنی در شهر جریان دارد . ناگل سعی می کند از رفتار داگنی و راز و رمز آن مرگ سر در بیاورد و در این بین به داگنی علاقه مند می شود هرچند او مردی عجیب است دائم به خودکشی فکر می کند در حال مرور وق...