خویش را در پیش پای خویشتن گم کرده ام* دنبالِ من نگردمن از قساوتِ قرن ها گذشته ام از کنار کبیسه عبور کرده امهر روزسیصد و شصت و هفت دَورگِرد خودم می گَردمهر شبسیصد و شصت و هفت باردَورِ خودم گیج می زنممرا به حلاوت کدام حلوایی می خوانیکدام حوصله که در پُشتِ هزار و یک حصاربیتوته کرده استدنبالِ من نگردمن هنوز در گوشه ی حزینِ ماهور نشسته اممرا به سودا...