زنانی را در کشورم دیدم که همراه با کودکانشان از کنار دیوارها با شتاب عبور می کردند.زنان برقع پوشی که درست مثل خورشید در پس ابر مانده اند، دوست داشتم بدانم در این سی سال، در مسیر تندباد سرنوشت افغانستا..
من دریافته ام که دوست داشته شدن هیچ و اما دوست داشتن همه چیز است و بیش از آن بر این باورم که آنچه هستی ما را پرمعنی و شادمانه می سازد چیزی جزء احساسات و عاطفه ی ما نیست... پس آن کس نیک بخت است که بتو..
هرچه می گذرد بیشتر دوستش دارم.
دلم برایش می سوزد.
طفلک از بس آت و آشغال خورده این قدر کوچک مانده.
از بس توسری خورده و مجبور شده سریع فرار کند این قدر فرز و تیز شده.
اصلا آن چه در طول روز می خورد..
ریموند کِلِوی کاروِر جونیور ( ۱۹۸۸- ۱۹۳۸)، نویسنده داستانهای کوتاه و شاعر امریکایی است. او یکی از نویسندگان مطرح قرن بیستم و از جمله کسانی شمرده میشود که موجب تجدید حیات داستان کوتاه در دهه ۹۰ شده ..
نمی دانم چرا اما خودم هم هوس کرده بودم ببینمش.
می دانستم که دیگر هیچ احساسی به او ندارم.
مطمئن بودم.
فقط می خواستم ببینمش.
یک دیدار خیلی خیلی ساده.
همین.
نشانی سر راستی بود.
من یک ساعت بعد ..