«بهار حکمت»، وقتی که پا به سن گذاشته است، از ابتلایش به آلزایمر آگاه میشود. او که پیشتر تصور میکرد هیچچیز نمیتواند سهمگینتر از تکرار خاطرات گذشته باشد، حالا در مصافی ناگزیر با زوال، پس از سالها دوری، به زادگاهش بازگشته است. وی در جستجوی خاطراتی است که قبلاً مدام سعی داشت آنها را به فراموشی بسپارد. هنگامی که «بهار» قدم در دالان تاریک عمارت «...