مارسل پروست شیفتهی ادبیات و کتاب بود، «ضدِ سَنت ـ بوو» را از قضا نوشت تا به خوانندگان ادبیات بیاموزد چگونه کتاب بخوانند و نیز میخواست آنان را در لذت مطالعه شریک کند، بدین خاطر زبانِ پروست در این کتاب، سادهتر و آشکارتر از دیگر نوشتههای اوست، اما در پشت این سطرهای واضح، نبوغِ او به چشم میآید. خودش در نامهای این اثر را «رمانی عظیم» نامیده است. وگرچه نخستین کتاب او محسوب میشود تا وقتی زنده بود منتشر نشد. «ضدِ سنتبوو» اکنون اثری کلاسیک در ادبیات معاصر محسوب میشود.
بخشهایی از این کتاب نقدِ بیرحمانه و صریحِ پروست بر دیدگاههای سنتبوو، مشهورترین منتقد ادبی فرانسوی آن دوران است و در باقی فصلها، نویسنده با زبانی شاعرانه و گاه طنزآمیز از زنان، مردان و قلمبهدستانی میگوید که دوستشان دارد. گاه خاطره میگوید و گاه قصه، و زمانی حدیث نفس میکند. با این کتاب بهواقع وارد دفتر کار مارسل پروست میشویم تا ببینیم یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم چگونه مینوشت، چگونه میاندیشید و چگونه روزگار میگذراند. نخستین طرحهای اثر سترگ پروست، «در جستجوی زمانِ گمشده»، نیز در این کتاب دیده میشود. ضمن آنکه عشق، اضطرابِ جدایی، گذشته، مطالعه و نیز معنای هنر و ادبیات، از جمله مفاهیم اصلی کتاب هستند.