در چشم اندازی زمستانی در دوردست ها، قتل عامی بی رحمانه و دزدیدن یک دختر جوان از تبار ایروکویی به اسم اسنو فالز، آتش جنگی وحشیانه را بین دو قبیله شعله ور می سازد. اسیر کننده ی دخترک، یکی از دولت مردان و جنگجویان پرآوازه ی قبیله ی هیورن به اسم برد است. با این که سال های زیادی از کشتار خانواده اش می گذرد، یاد آنان هیچ وقت از ذهن برد بیرون نرفته است. او در اسنو فالز، روح دختر از دست رفته ی خود را بازمی شناسد؛ اما با گذشت زمان و با مواجهه ی دو قبیله با تهدیدی جدید و خطرناک از دوردست ها، مبارزات کوچک به جنگ هایی بزرگتر تبدیل می شوند. کریستف، مبلغ مذهبی پرجذبه ای است که همراه قبیله ی هیورن سفر می کند و زندگی خود را وقف یادگیری و درک آداب و رسوم و زبان آنان کرده است. او که فرستاده ای از سرزمین های بسیار دور است، با زیبایی و غنای ذاتی خود، چیزهای بسیار بیشتری از دینش برای این دنیای جدید به ارمغان می آورد. همزمان با کارهای متظاهرانه و ریاکارانه ی این سه شخصیت به منظور آشکار نکردن نقاط ضعف خود، عقاید اجتماعی، سیاسی و روحانی شان بر سر راه هم قرار می گیرد و ملتی جدید از دنیایی در حال نابودی سر برمی آورد.