ادبیات داستانی ایران
آوار
«میترا» قسم خورده است دیگر به شهر خود بازنگردد ولی همهجا پدر را در بین آدمها میبیند که ایستاده است و اینپا و آنپا میکند و لحظۀ دیگر پیدایَش نیست. نگاه «هور ماجد» از بیتابی «راتین» هم برای میتر..
دالان تاریک
«بهار حکمت»، وقتی که پا به سن گذاشته است، از ابتلایش به آلزایمر آگاه میشود. او که پیشتر تصور میکرد هیچچیز نمیتواند سهمگینتر از تکرار خاطرات گذشته باشد، حالا در مصافی ناگزیر با زوال، پس از سالها..
تاب سواری لبه دنیا
«امید» چند هفته پیدرپی هر شب کابوسی وحشتناک میبیند. او خواب میبیند که به دختر سهسالهاش شلیک میکند. در خواب تفنگ را زنی به دستش میدهد که ده سال پیش با او تصادف کرده و از صحنه گریخته است. حالا بع..
عمارت پری زادگان
تهران، استناد به راپورتها از این زمستان قرارِ غوغا به اوضاعِ دشنه و باروت و مُرده باد میافتد. تمام. تهران، جان مردم ارزان به حراج میرود. جان شازدگان ارزانتر. تمام. تهران، عجیب سایه به غریب روایت..
حوای زیادی
صحرا بانویی است که با تصور عشق قدم به زندگی زناشویی گذاشته است اما پس از بیستوپنج سال پی میبرد که در نقطهای به نام هیچ ایستاده است. این ضربه وادارش میکند مسیر زندگی خود را تغییر دهد و این بار خود ..
سوگ آذر
روی زمین نشستم و از دور نگاهش کردم. چند روزی از آمدنم به اتاقشان گذشته بود. دلم میخواست کمکش کنم اما نمیتوانستم! چون بعضی رنجها در وجود آدم تنیده و بعضی دردها با تار و پودت بافته میشوند. هیچوقت ..
سرخ مثل دریا
سرخ مثل دریا روایتگر ماجرای پسری است به نام عامر، که زندگیاش بهشکلی عجیب از مدار طبیعی خود خارج میشود. تلاش او برای برگشت به مسیر اصلیاش هر بار با شکست روبهرو میشود. او خود را اسیر نیروی جادو و ..
سرگرم مردن
بهنظر میرسد انسان امروز برای واکاوی روند زندگیاش زمان کافی ندارد. زیرا از هرسو دستخوش وقایع پیدرپیای است که او را در وضعیت سرگرمی قرار میدهد تا حواسش کاملاً پرت شود. با ایجاد تشریفات گوناگون در..
