شولا یک رمان عاشقانه
است؟ یک عاشقانه ی زخمی؟ یک روایت مردانه از خاطره که رنگ خون می گیرد؟ یک پایبندی
بیات به اصولی ازمدافتاده که خسته جانی در پی آورده؟ شولا یک رمان پاییزی است؟ یک
داستان خزان زده؟ ..
بهنظر میرسد انسان امروز برای واکاوی روند زندگیاش زمان کافی ندارد. زیرا از هرسو دستخوش وقایع پیدرپیای است که او را در وضعیت سرگرمی قرار میدهد تا حواسش کاملاً پرت شود. با ایجاد تشریفات گوناگون در..
دستی دستی خودم را میدادم دست مامورها و بعد هم زندان که چه؟ که آینده تضمین شده، باد هوا و پِر! پس جواب آقا بابای خنس را کی میداد، مخارج ترم هایی که سُلفیده بود را تو گردن میگرفتی؟ نه بگو، نه دیگر؟ ر..
نم اشکی ریخت روی بالش اطلس گلدوزی شده ای که از بازار کارناتاکا خریده بودند و به طنازی قویی که می گفتند می رفته تا بمیرد، نرم و آرام خوابش برد.فردای آن روز که رخت و لباسش را می چپانده توی چمدان. متین ب..
لباس زنانهی قرمز رنگ را دوست دارم به خصوص اگر جنسش تور باشد. اما دقیق تر که نگاه میکنم، متوجه میشوم که رنگ اصلی این لباس سفید است، لباس سفیدی غرق در خون، تن جنازهای است که خیلی برایم آشناست؛ هر چن..
آنچه فراهم شده
و در اختیار مخاطبان قرار گرفته ، گزیده ای از کارنامه ی بیش از
چهل سال فعالیت های ادبی اسماعیل زرعی است ؛ داستان نویسی با نگرشی نو که شخصیت های
داستانش را از بین مردم کوچه و بازار می ..
در فرهنگ ایران، باغ مفهوم و جلوهای از بهشت است در برابر کویر، خشکی و بیآبی که جهنم است.اما رمان «باغ غبار» داستان باغی دیگر است. سرگذشت تک تک ماست. سرنوشتی که آن را زیستهایم و خواهیم زیست. رمانی ن..