تکنولوژی هم چیز خوبی ست ها... همین الان که دارم این چند خط را با آیفون عزیزم از برزخ برای ناشر می نویسم که بزند پشت جلد کتاب دکتر مصدق کنار دستم نشسته و می گوید از قولش خطاب به شما بنویسم که حلال تان کرده و اصلاً چیزی توی دلش نیست که تک وتنها توی احمدآباد رهایش کردید تا دق مرگ شود. پیرمرد خوش بینانه می اندیشد و می گوید مردم ما حافظه ی تاریخی خوبی دارند و از اشتباهات شان درس می گیرند و دیگر چنان خبطی نمی کنند... بگذریم کتابی که در دست دارید بخش اول خاطرات من است از زندگی در قطعه ی 203 برزخ یعنی سعی کرده ام آنچه موجب مرگ مشکوک من و پیوستنم به اهالی قطعه ی 203 شد را مختصر برای تان شرح دهم. از همنشینانم در برزخ هم مثل همین دکتر مصدق یا معمر قذافی محمدرضا پهلوی سیمون دوبووآر ریچارد نیکسون ایرج میرزا استالین چه گوارا و... البته سرور ارجمندم استیو جابز خاطراتی را نقل کرده ام که مسلماً خواندنش برای شما که آن پایین هستید و از این بالا خبری ندارید خالی از لطف نیست حالا مبحث شیرین عبرت گرفتن و مرگ اندیشی و توبه کردن آن هم پس از خواندن این دفترچه بماند. زیاده عرضی نیست الا این که از ناشر محترم می خواهم حق التألیف کتاب را با یک گلدان ارکیده ی بنفش از طرف من به آدرس میوخانوم بفرستد. باقی بقای تان و شادزی.