«صداهای مرگبار» داستان هیجان انگیز درباره یک قاتل زنجیره ای تنها؛ قاتلی که دوست دارد تنهایی های زندگی اش را با کشتن کودکان پر کند. ولی او خود در کودکی اش گیر کرده و زندگی پرنفرین امروزش حاصل همان تنهایی آن دوران است.
از متن کتاب می خوانیم:
جنون پلیدی که هم در ذهن و هم در روحش رسوخ کرده بود.
مانند نقابی جلوی چشمش را گرفته بود و هر چیزی را که زمانی بود در پیش چشمهایش کدر کرده بود گاهی اوقات در محیط خانه چیزی میدید که باعث می شد برای لحظه ای هم که شده از این دنیای پلیدش کمی دور شود و به دوران نوجوانی یا حتی کودکی اش برگردد.