رمان کودکی که فروخته شد شرح درد و رنج گروهی از انسانهای همروزگار ماست؛ رنج و درد کودکان برده در جامعۀ بردهداری پنهان و جدید. نویسنده هنگام پژوهش در موضوع کودکان فروختهشده از ملیتهای مختلف به نگارش..
«شادی» مرده است! همین جملۀ کوتاه غمی عظیم را روی دوشهای خود حمل میکند: جملهای سهکلمهای که با تمام کمجانی محکوم به تحمل سنگینی بارِ این غم است؛ غمی که حتی تکرار واژهی «غم» نیز کمکی به رساتر شدن..
بهنظر میرسد انسان امروز برای واکاوی روند زندگیاش زمان کافی ندارد. زیرا از هرسو دستخوش وقایع پیدرپیای است که او را در وضعیت سرگرمی قرار میدهد تا حواسش کاملاً پرت شود. با ایجاد تشریفات گوناگون در..
جای تردید نیست: ما زیر سقفهای کاغذی زندگی میکنیم، زیر سقفهایی که هر لحظه خطرِ فرو ریختنِ آنها وجود دارد. این، سرنوشتِ بیش از نیمی از مردم جهان، بهویژه ساکنانِ کشورهای جهانِ سوم است. به بیانِ روشن..
لباس زنانهی قرمز رنگ را دوست دارم به خصوص اگر جنسش تور باشد. اما دقیق تر که نگاه میکنم، متوجه میشوم که رنگ اصلی این لباس سفید است، لباس سفیدی غرق در خون، تن جنازهای است که خیلی برایم آشناست؛ هر چن..
در فرهنگ ایران، باغ مفهوم و جلوهای از بهشت است در برابر کویر، خشکی و بیآبی که جهنم است.اما رمان «باغ غبار» داستان باغی دیگر است. سرگذشت تک تک ماست. سرنوشتی که آن را زیستهایم و خواهیم زیست. رمانی ن..
بدبختی این بود که شبح بیشکل زن هرجا که میرفتم با من بود. انگار به خودم سنجاقش کرده بودم. انگار سایهاش بود که فقط خودم میدیدم. بدتر اینکه آنقدر برایم مهم شده بود که خودم هم دلم میخواست ببینمش. حتی..
با شما میبینم، میشنوم و حس میکنم غمها و شادیها و عاشقانههای مردم شهری را که در هوای آن نفس میکشم.با این تفاوت که من از دریچهی چشمان خودم میبینم و بازبان خودم مینویسم.مجموعهی پیش رو ، حاصل ن..