ایمان صفری در انتهای کتاب درباره خود و مجموعه شعر «دچار» می گوید: هرگز فکر نمی کردم سرنوشتم با شعر گره بخورد، رویای من از نوجوانی، موسیقی و روزنامه نگاری بود اما از سال ۷۴ با خواندن «هوای تازه» وارد شعر شدم و رویاهایم رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. بی گمان احمد شاملو تأثیر شگرفی بر من و زندگی ام گذاشت. این تأثیر تا آنجا بود که من مدت ها به زبان او می نوشتم. اوایل دهه هشتاد بود که تلاش کردم از آن زبان فاصله بگیرم که نزدیک سه سال طول کشید...
دُچار که به معنی مبتلا است در ادبیات کلاسیک دارای مفهوم تقریبا محدودی است اما در ادبیات مدرن می تواند چهره و معانی مختلفی به خود بگیرد، چرا که دستاورد مدرنیته چیزهایی به جز عشق کلاسیک بوده است.
تنهایی، بارزترین دستاورد مدرنیته است.
انسان مدرن، به خودی خود موجودی مبتلاست.
مبتلای به تنهایی، رنج و اندوه
چه کسی می تواند بگوید من تنها نیستم؟
می تواند بگوید دُچار یا مبتلا نیستم؟
حال، دفتری که ورق زده اید
زاییده معاشقه من با زبان پارسی ست.
شعری از این مجموعه که در پشت جلد کتاب آمده است:
درخت ها هم
میوه های غمگینی می دهند
وقتی به تو فکر می کنند.