شعر

خوردن عسل کلمات
گزیده اشعار رابرت بلایاگر میتوانستم به ژرفا رِسَم، به نزدیکای خاک،میتوانستم مشتهایی پُر از تاریکا برگیرم!تاریکایی که همیشه بدان جا بود، که ما به او هرگزاعتنایی نداشتیم...

خنده در برف
خنده در برف» مجموعه ای است شامل 58 شعر که در فاصله ی سال های 83 تا 86 سروده شده است و با جمله ای از کتاب مقدس در رابطه با خشم پروردگار و تغییر زبان بابلیان آغاز می شود. به گفته ی صفاری، این حادثه استع..

تاریکروشنا
در رنگ خفته استعطر گُل کاکتوستا عاشقانه ترین نگاه جهانبیدارش کند.بر صندلی سردبه خواب می رومکنار غروبی ته نشیندر فنجانِ تلخ،تا پروانه های گرم نگاهشاز پشتِ گردش کلیدبیایند و آرامپلک هایم بگشایند...

به یک زبان عاشق می شویم
زبان مشترکی داریمبا این همهیکدیگر را نمیفهمیممابایدمثل غارنشین هاتنها به علامت دستهای ماناکتفا میکردیمآن وقت شاید هیچ سوء تفاهمیمیانمان جدایی نمیانداخت..

بی سرزمین
«خورشید را از نوک مدادم فراری می دهند و دو کبوتر جوان را از جزیره ی سینه ام.اما من هنوز به جان عشق قسم می خورم به جان کلمه به جان تو به جان رویاهایم که آبی و شعرهایم که سپید.حالا بگذار سپیده دم دیگری..