مجموعه شعر

دریای تهران ماهی ندارد

900,000ریال

گفت می‌رودهمه‌چیز را درست کندبرگرددوقتی آمددیگر چیزی نمانده بودعقربه‌ها دیوار را نشان می‌دادنددیوار پنجره را نشان می‌دادو پنجرهآدم‌هایی که می‌رفتندچیزی را درست کنند برگردند...

نا به جایی

750,000ریال

درختکه ریشه‌هایش را فراموش کنددر خودش به راه می‌افتدتا همین شومینهومنکه تنها در تو می‌توانستمبه راه بیفتمتا انتها برومدارد از درونزغال زغال به انزوایم اضافه می‌شود..

یلدای انتظار

750,000ریال

باز هم نیامد؛اما،ما، بر سر قرار خیالی خویش،به انتظاری بیهوده نشستیم،به «پوچی» و «نومیدی» نهیب زدیمتا جایی‌که،حتی با مسخره بازی‌ها و کارهای «بیهوده»،به جنگ «پوچی» و «بیهودگی» رفتیم!..

کار آینه است

750,000ریال

در کنار منیدست‌هایت مسئولیتی هستندکه منبه گردن خواهم گرفت!..

چاله ها

850,000ریال

چشمانت را نبندآغوشت را پنهان نکناگر کمی صلح را می فهمیدیمرز دستانت را با ده سرباز خشمگینقفل نمی کردی..

لیلابان

750,000ریال

آه، لیلابان تمام جنگ‌های جهان از آغاز تا امشب در من اتفاق افتاده است و امشب به تعداد تمام شهیدان جهان دارم شهید می‌شوم یک لحظه چشم‌هایت را باز کن و ببند تا روی پلک‌های تو تشییع ب..

فکر می کنم تو را فراموش کرده ام

750,000ریال

کاش شبپایان رنج ها بودهر صبح بیدار می شدیمو دوباره نام یکدیگر رامی پرسیدیم...

کمی خورشید لای در مانده

600,000ریال

درخت‌های خیابان آن‌قدر ترسیده‌اندکه هرچه زودترطناب گره خورده‌ی دارشکوفه می‌دهنداین است بهار میانه‌ی خاور..

نمایش 17 تا 24 از 222 (28 صفحه)