3.مجموعه شعر
 
						
				مرکب خوانی گرگ بزرگ
بُریده نخوانید این خطوط رادنیا مرداب بینیلوفر شده استدنیا پُر شده است از همین کلمات بیشرفدنیا ... بیراه، بیمیربیپیردست به پوزهاش میکشدپنجه به خطوط دستهااز استخوان میگذرد از ماهاز گل..
 
						
				هجای حیرت
به دام افتادۀ رشک رقیب استبه خاکافتادۀ مکر و فریب استهجای حیرت آن سرنوشتمکه در تصویر هستی، ناشکیب است..
 
						
				هی مطرب مهتاب رو پس کرشمه کلماتت کو
من فقط آمدهام تا به يادتان بياورم؛گل نرگس راآنقدر تشنه گذاشتيدكه سرانجام باران آمد.دعاى درختانبه تكلم آسمان نزديكتر است.تمامِ شبِ خسوفمردم از شرم تماشاى تازيانهچشم در آستين گریه داشتند.حالاكه نوبت ب..
 
						
				شبنمان شعر
گیسوانش را بر باد داده دریا موج در موج با رقص ماهیان میرقصد و ماهیگیر پیر با دستهای ناتوان تور خالی ماهیگیری بر دوش میکشد و دریا قصد گریستن دارد ..
 
						
				درون شدم از دری که نیست
من بازماندۀ شاخساری کوچکمکه طاقت برف را نداشتو شکوفهئی که تمام تنم را پوشانده استلبخندی است تا ارزانی روزگار شما کنم...
 
						
				با ایران و پنج سخن سرا
آفتابت ـ که فروغ رُخ زرتشت در آن گل کردهست آسمانت ـ که ز خُمخانۀ حافظ قدحی آوردهست کوهسارت ـ که بر آن همّت فردوسی پَرگستردهست بوستانت ـ کز نسیم نفس سعدی جان پرورد..
 
						
				وصف گل سوری
نامت گلواژهای به سپیدای ماهتاب و سپیدهست در باغ اطلسیها و دشتهای گرم شببوهای دشتستان ... نامت گل هزار بهار نیامدهست. ... نامت، مژگانم را دُر میگیرد نامت ..

