مجموعه شعر

جراحت کلمه
حالا گناه نخستینمزاییده به زایشی ابدیابری پیوشته به باراندرختی بی سیبتا از من بچینی، چین پیشانیام راو در چنتهجز تو ندارمجز تو، گناه نخستینم!..

رفتنت مادر تمام دردهاست
کلاغها، زاغ سیاهت راچوب میزنندو ملخها، بی اذن تومزرعه را میخورندبفرمایید بنشینید مترسک عزیزشهر، امن و امان است!..

من هم یکی از شمایم
از قضایایی که میدانیبر زبانم همچنان تهماندهی زهریستقصهی من قصهی شهریست..

دیوان ابوطیاره
گزیدهی مطایبه و طنز منظوممطالبی که از عمران صلاحی در این نشریات چاپ شده، اغلب مضامین روز و لحنی عامیانه دارند و شاید بتوان گفت بیشتر از طنز، جنبه مطایبه و فکاهه دارند. اما شاید در شرایط امروز، خنده ب..

به میان نور و خموشی
مینشینمچون گنجشکی بیقراربر شاخهی سپید صبوریکی میرسد بهار؟کی سبز میشود، آیین اعتماد؟یا ذوب میشود اینتردید منجمد؟لبهای سرد من،کی خواند این کلام:«ای روشن سترگ، خورشید من، سلام!»..

آرکادیا
طوفان، نسیمی بود در استالینگراددر عبور از سربازانیکه عینکهای غبار گرفته رابا دستهای خونیشان پاک کرده و برای عشق خودسرخترین نامهها را نوشتهاندوقتی طعم آخرین کلمه رادیگر از یاد برده بودند..