مجموعه شعر

سازهای ناکوک

320,000ریال

طرح واره‌ای از لبخند ژکوند شده‌امقطعه قطعه‌های انگشت سبابه‌ایکه می بایست اپرایی رااز قاب سپیدشبیرون می‌کشیدای کاش‌های زیادیکه خوانده بودی‌ام سپیدسیاهطیفی از شعری..

زنی میان دو تاریکی

160,000ریال

ای فکر جذام گرفتهکلاف سردرگم ات رابه گور که می سپاری که در باور علف های هرزبه سرزمین مغزهای مردهسلام می دهیبرگردبرگرددیگرنه ایوبی ماندهو نه گیسوی زنیتا صدای شیون تمام زنان جهان باشد..

زنی می گذرد ...

190,000ریال

در میدان بزرگ شهرزنجیر بر دست و پایمی‌کشندش به جرمی سترگ...بی سروپا! آراسته‌ای می‌گویدانگل اجتماع! طبیبیکثافت! رفتگریپناه بر خدا! وارسته‌ای«مادرت بمیرد جوان!»زنی میگذرد.....

زاگرس بی گوزن من

1,000,000ریال

شیرسنگی به پای شکسته اش نگاه می کندو از بلوط هاسه چیز مانده استسنجاب بی بلوطزاگرس بی بلوطو منکه صدای گنجشک در می آورمبرای خاکستر شاخه هاصدای رودبرای خاک..

رقص در برابر مرگ

500,000ریال

من خود خورشیدم از آیینه‌داران نیستمماهتاب کاسه‌لیس مهر تابان نیستممخمل خاکستری پوشیده خورشیدم، ولیوام‌دار هیمه سرد زمستان نیستمقصه دربه‌دری‌های مرا از من بپرس!بی سروسامانم، اما نه، پریشان نیستم...باخت..

رفتنت مادر تمام دردهاست

160,000ریال

کلاغ‌ها، زاغ سیاهت راچوب می‌زنندو ملخ‌ها، بی اذن تومزرعه را می‌خورندبفرمایید بنشینید مترسک عزیزشهر، امن و امان است!..

رابطه برگ ها گاهی به هم می خورد

100,000ریال

بخندبا احتیاط پیاده می شوم از سایه اتاستارت نمی خورد ماشینمبخندمن مدت هاست از بازی خارج شده ام..

نمایش 57 تا 64 از 213 (27 صفحه)