مجموعه شعر

استخوان های آواز خوان
تنها چیزیستکه به ریخت همه چیز میآیدکنار همه واژهها راحت مینشیندبا تمام کفش و لباسها ست میشودتنهاییتنها چیزیستکه زودتر از همه آمدهو هرگز از جهان نمیرود..

مهر فراخ چراگاه
چون سایهیال برکشد و دام گسترد،و زهر کینهراه گشایدبه هر رگم،من نبض خویش را به تمامینزد طبیب عشقنشان می دهمسپس:خورشید میدمد...

فرفره کولی
چطور میشود آسمان را به دو نیم کردنیمی راستنیمی دروغچطور میشود اندوه را به دو نیم کردنیمی با تونیمی بی تو..

کوه صدایم را پس نمی دهد
دیگر صدایمان را پس نمیدهدکوهی که پناهمان بودو آن سگ که با شوق دنبالمان می کردبه قلاده خو کرده استچه معجزهای !وقتی بر دهانه غارهابی سببی، تار تنیدهو غربت، تخم نهاده..

فراقی
در نیزار قدم میزنمروز رفته رفته کوتاه می شوداحساس میکنم که فرصت کم استدر نیزار قدم میزنماحساس میکنم که این خراشهای کوچکزیباترم میکندقدم میزنمو شعری را زمزمه میکنمبا هیچکساز تو چیزی نمیگویمباد..

دموکراسی از گلوی گنجشک ها
امروز میخواهمبا دست چپم فکر کنمکه همیشه غریبه ماندهزخمم رابه شمعدانیها پیوند بزنمدر حفرههای سرمخاک بریزملبه پرت خانه بایستمو به جانم سوء قصد کنم..

اصالت مشکوک کلمه
هیچ میدانستی دلبستگی پیچکهایکی از پیچیدهترین شکل های تنهایی است ؟شبی که زلزله را در آغوش گرفتیو اجساد بیشمارم را از عکسهای دونفره بیرون کشیدندمردمک نقرهای آسمان آنقدر جنازه دنبال کردکه عاقبت، خ..