3.مجموعه شعر
 
						
				فراقی
در نیزار قدم میزنمروز رفته رفته کوتاه می شوداحساس میکنم که فرصت کم استدر نیزار قدم میزنماحساس میکنم که این خراشهای کوچکزیباترم میکندقدم میزنمو شعری را زمزمه میکنمبا هیچکساز تو چیزی نمیگویمباد..
 
						
				دموکراسی از گلوی گنجشک ها
امروز میخواهمبا دست چپم فکر کنمکه همیشه غریبه ماندهزخمم رابه شمعدانیها پیوند بزنمدر حفرههای سرمخاک بریزملبه پرت خانه بایستمو به جانم سوء قصد کنم..
 
						
				اصالت مشکوک کلمه
هیچ میدانستی دلبستگی پیچکهایکی از پیچیدهترین شکل های تنهایی است ؟شبی که زلزله را در آغوش گرفتیو اجساد بیشمارم را از عکسهای دونفره بیرون کشیدندمردمک نقرهای آسمان آنقدر جنازه دنبال کردکه عاقبت، خ..
 
						
				در قید ممات
آری زمین گرد استو من جنینی تنها که در انحنای خمیده خیالکز کرده امشناورم در آبهرچه لگد میزنمهرچه فریاد میکشمکسی مرا به دنیا نمی آورد..
 
						
				مروا نبیلی (شاعر و سینماگر)
مروا نبیلی (متولد 1320)، شاعر و سینماگری که بخش اعظم عمرش از نیمۀ دوم دهۀ 1340 به بعد، ابتدا در اروپا و سپس در ایالات متحدۀ امریکا گذشته است، بیشتر بهعنوان یکی از نخستین زنان سینماگر در ایران شناخته ..
 
						
				باد گندمزارم را علامت گذاری کرده است
وقتی نیستیحجم بزرگی از شب را سر می کشمتا تاریکی را در آغوشمآرام کنممن لبخند آبها را می نوشمتا لبانی سرخ رابه زمین ببخشم..
 
						
				چشم در برابر چشم کافی نیست
سقوط همیشه از کوتاهترین فاصلهها اتفاق میافتد! جایی که هیچ استخوانی شکسته نمیشود جایی که صدایی از کسی بلند نمیشود جایی که مرگ آخرین چیزی است که تکههای روحمان را خاک میکند، وقتی از درون صدای مُر..

